ما که کور نبودیم همه چیو میفهمیدیم اما خو به روی خودمون نمیاوردیم میگفتیم دلش میشکنه ناراحت میشه دریغ ازینکه دله خودمون پاره پاره بود خیلی جاها عقل حکم میکرد بی رحم شیم براش اما بازم خودمونو میزدیم به کوچه علی چپ و حرف عقلمونو هی پشت گوش مینداختیم خیلی جاها به بودنمون توهین شد با اینکه بودیم اما بازم دلش نخ کش گذشته و آدمای گذشتش بود محبته مارو نمیدید و دلش برای آدم بده زندگیش تنگ میشد اینجا دیگه منطق با یه تو دهنی هشدار داد ک باید بارو و بندیلمونو ببندیمو بریم اما بازم به خودمون وعده سره خرمن دادیم.سرتو درد نیارم بزرگوار خلاصه اونقدر موندیمُ موندیمُ موندیم،اونقدر سوختیمُ دَم نزدیم که اخرش خودمون خسته شدیم و بارمونو گذاشتیم رو کولمونُ اونو برای همیشه با بی رحمیاش تنها گذاشتیم. بزرگوار میخام بگم که یه ادم هر چقدرم که خوب و مهربون باشه اما ته تهش صبرش تموم میشه و واسه همیشه میزاره میرهاخرشبیاینکهبهتونبگممیرم
مادل گرفته ها مهربون هستیم بازدید : 341
پنجشنبه 16 مهر 1399 زمان : 12:37